بخشی از روایت را از زبان خودِ مرحوم ابوترابی نوشتم

زمان مطالعه :
حدود 6 دقیقه
۱۶ شهریور ۱۴۰۴
به گزارش روابط عمومی انتشارات سوره مهر به نقل از ایرنا، کتاب «پاسیاد پسر خاک» ۱۶ سال پیش منتشر شده و در روزهای گذشته بعد از انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب دوباره مورد توجه قرار گرفته است؛ مراسم رونمایی از این تقریظ هفتم شهریور در قم زادگاه مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی برگزار شد. ابوترابی با وجود […]
به گزارش روابط عمومی انتشارات سوره مهر به نقل از ایرنا، کتاب «پاسیاد پسر خاک» ۱۶ سال پیش منتشر شده و در روزهای گذشته بعد از انتشار تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب دوباره مورد توجه قرار گرفته است؛ مراسم رونمایی از این تقریظ هفتم شهریور در قم زادگاه مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی برگزار شد. ابوترابی با وجود مسئولیتهای کشوری، به جبهه رفت، مفقودالاثر شد و سالها خانوادهشان گمان میکردند شهید شدهاست، در حالیکه در اسارت بود و حتی نامش هم به صلیب سرخ داده نمیشد، بعدتر و با آزادی اسرا بود که نقش بینظیر او در اردوگاهها و میان اسرا آشکار شد.
در همین رابطه گفتوگویی با محمد قبادی مولف کتاب «پاسیاد پسر خاک» درباره این اثر و شخصیت مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی انجام شد که در ادامه میخوانید.
تقریظ رهبری برایم افتخار بزرگی است
درباره شخصیت سیدعلیاکبر ابوترابی و روند شکلگیری کتاب توضیح دهید.
برای من اتفاق مبارکی است که پس از سالها، کتاب همچنان زنده است و خوانده میشود. اینکه شخصیتی مثل مقام معظم رهبری (که به نظر من یک کتابخوان حرفهای هستند) کتاب را خوانده و تقریظ نوشتهاند، برایم افتخار بزرگی است.
آشنایی من با مرحوم ابوترابی به مسجد امام حسین(ع) در تهران برمیگردد. هرگاه ایشان به مسجد میآمدند، من هم حضور داشتم. بارها دیده بودم که آزادهها یا مردم عادی با او درد دل میکردند و ایشان سنگ صبورشان بود؛ هم گوش میداد و هم راهنمایی میکرد. پس از رحلت ایشان و پدر بزرگوارشان در سال ۱۳۷۹، چند کتاب کوچک توسط موسسه پیام آزادگان و دفتر ادبیات انقلاب اسلامی منتشر شد، اما همه آن آثار بیشتر بر دوره اسارت تمرکز داشتند و کمتر به زندگی پیش از اسارت پرداختند. همین باعث شد من تصمیم بگیرم خودم وارد پژوهش شوم.
با تایید دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تحقیقاتم را آغاز کردم: نخست منابع مکتوب و اسناد، سپس گفتوگوهای شفاهی با خانواده، دوستان و همراهان ایشان. در مجموع حدود ۲۰ ساعت مصاحبه در شهرهای مختلف ضبط شد. همه این منابع دستبهدست هم داد و در سال ۱۳۸۸ حاصل کار با عنوان «پاسیادِ پسر خاک» منتشر شد. کتاب تاکنون هفت نوبت چاپ داشته و در جشنوارههای متعددی برگزیده شد. به نظر من همین استمرار چاپ و استقبال، نشانه زندهبودن اثر است.
بخشی از روایت را از زبان خود مرحوم ابوترابی نوشتم
منبع شما برای خاطرات مستقیم مرحوم ابوترابی چه بود؟
در مقدمه کتاب توضیح دادهام. علاوه بر منابع مکتوب، چند گفتوگو از ایشان موجود بود؛ یک مصاحبه کوتاه در مرکز اسناد انقلاب اسلامی و مصاحبهای مفصلتر در سازمان اسناد ملی که بخشی از وقایع ۱۵ خرداد و خاطرات دیگر ایشان را شامل میشد. همچنین برخی خاطرات در سخنرانیها و نشستهای دوستانه از زبان خودشان نقل و به صورت دفترچههای کوچک منتشر شده بود. اینها دستمایه خوبی شد تا بخشی از روایت را از زبان خود مرحوم ابوترابی بیاورم.
در کنار آن، گفتوگو با طیف گستردهای از افراد، از خانواده تا آزادگان و دوستان، باعث شد تصویر متنوعی از شخصیت ایشان شکل بگیرد. جالب است که تقریباً هر قشری از ایشان خاطرهای دارد؛ چه سیاسی، چه فرهنگی و چه اجتماعی.
هر نویسندهای آرزو دارد کتابش خوانده شود
شنیدهایم که شما از خبر تقریظ هم کاملاً غافلگیر شدید. ماجرا چطور بود؟
بله، کاملاً غیرمنتظره بود. حدود یک ماه پیش از رونمایی به من گفتند به موسسه انقلاب اسلامی بیایم. ابتدا فکر کردم جلسهای معمولی است. وقتی گفتند کتاب «پاسیاد پسر خاک» مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفته و ایشان تقریظ نوشتهاند، واقعاً غافلگیر و خیلی خوشحال شدم. راستش پیشتر به این فکر میکردم که کمتر به پژوهش شخصی بپردازم و بیشتر در مسئولیت اداریام در دفتر ادبیات کار کنم. اما این خبر مثل یک آب حیات بود که انگیزه دوبارهای به من داد.
به نظرم هر نویسندهای آرزو دارد کتابش خوانده شود؛ حالا وقتی دست رهبر معظم انقلاب که یک کتابخوان دقیق و با نگاه فرهنگی عمیق هستند؛ میرسد و مورد توجه قرار میگیرد، ارزشش چند برابر است.
توانستیم یک تصویر کاملتر از آن دوره به مخاطب بدهیم
شما سال گذشته هم کتاب خاطرات سیدمحمد صدر را منتشر کردید. کمی هم درباره آن توضیح دهید.
بله. جلد اول خاطرات او با عنوان «انقلاب و دیپلماسی» در سال ۱۳۹۲ منتشر شد و تا سال ۱۳۶۴ را در بر میگرفت. جلد دوم با عنوان «جنگ و دولت» ادامه همان خاطرات است و به دوره معاونت سیاسی ـ اجتماعی صدر در وزارت کشور میپردازد.
برای این کتاب تلاش زیادی کردم؛ مثلاً همه روزنامههای سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ را صفحه به صفحه مرور کردم تا هنگام مصاحبه، وقایع را به ایشان یادآوری کنم و گفتوگو صرفاً روایت یکجانبه نباشد. اینطور توانستیم یک تصویر کاملتر از آن دوره به مخاطب بدهیم.
یکی از اسرا تحت فشار زیاد دست به خودکشی زد
زندگی مرحوم ابوترابی ویژگیهای شگفتانگیزی داشت. اگر بخواهید یک خاطره یا نکته برجسته از کتاب را که همیشه در ذهنتان مانده برای ما تعریف کنید، چه خواهد بود؟
به نظر من نگاه اخلاقی و انسانمدار مرحوم ابوترابی مهمترین ویژگی او است. در اردوگاه هیچوقت افراد را دستهبندی نمیکرد که این خائن است و آن وطنفروش. برای او اولویت با انسانیت بود. اگر کسی کم میآورد یا مسیرش منحرف میشد، ابوترابی معتقد بود ما مقصر هستیم که کمکش نکردیم.
یک نمونه در کتاب آمده: یکی از اسرا تحت فشار زیاد دست به خودکشی زد. ابوترابی در سوگ او سخنرانی کرد و گفت «ما کوتاهی کردیم». او زندگی جمعی در اردوگاه را به دوی امدادی تشبیه میکرد: هرکس باید چوب را به نفر بعدی برساند تا همه با هم مسیر را طی کنیم. این نگاه امروز هم برای جامعه ما درسآموز است.
هیچ پژوهشی نقطه پایان ندارد
جای حسرت است که او کمتر درباره خودش سخن گفتهاست.
دقیقاً. او هیچگاه تمایل نداشت درباره خودش صحبت کند. همین باعث شد بخشی از آن گنجینه خاطرات از دست برود. من تلاش کردم با منابع موجود یک آغاز باشم. بعدها کتابهای دیگری هم نوشته شد؛ حتی بعضی از آنها از روی کتاب من بود، اما هیچوقت اعتراضی نکردم، چون معتقدم هرچه درباره ایشان نوشته شود ارزشمند است.
سعی من این بود که همه منابع را گردآوری کنم تا پژوهشگران بعدی بدانند چه کسانی برای مصاحبه وجود دارند و چه اسنادی هست. هیچ پژوهشی نقطه پایان ندارد. اما تا زمان انتشار، این کتاب کاملترین منبع درباره مرحوم ابوترابی بود.

برچسب ها: